ویژه نامه ی نوروز 89 / قسمت اول


نگاهی جامع به کارنامه ی ترانه علیدوستی در سال 1388

از دریچه ی مطالب و آرشیو کامل این وبلاگ

 

تجلی که نه...

وقایع نگاری ِحضورهای یک بازیگر ِغایب

بود و نبود

 

با سلام و تبریک سال نوی شمسی

ویژه نامه ی نوروزی وبلاگ خبری ترانه علیدوستی به بهانه ی آغاز سال نو و پایان رسیدن سال جاری مروری بر کارنامه ایشان در سال 88 دارد. برای این گزارش لاجرم به آرشیو این وبلاگ که بی گمان کامل ترین منبع در مورد آثار و اخبار اوست مراجعه می کنیم و در چهار فصل با نام های سال به بازخوانی آنچه که گذشته می نشینیم.

بنابراین مطالب در ذیل دو عنوان تقدیم می شود: کارنامه که همانی می شود که در فوق نوشتم و عیدانه که مختص مطالب ویژه ای ست که ارائه خواهد شد.

قبل از آن امیدوارم که مخاطبان همراه این ویژه نامه باشند و حجم مطالب آن را که شاید در یادداشت های متعدد ارائه شود را بر من ببخشایند.

شیرینی شما هم قسمتی از فیلم تمرین های نمایش روز حسین است که در نیمه ی تعطیلات نوروزی ارائه خواهد شد.

 

نگاهی به کارنامه ترانه علیدوستی در سال 87

از آرشیو این وبلاگ بخوانید


در ابتدا؛ به مناسبت نوروز و بهار

از ترانه علیدوستی و دستنوشته های شخصی اش می خوانیم:

 

بر خلاف خيلی ها، دلم از عيد و سال نو نمی گيرد که هيچ، هميشه از رسيدنش بی نهايت شاد می شوم. اصلاً عاشق آن صبح ساکت و خلوت اول فروردينم که هنوز بوی سرکه ی هفت سين و آب تنگ ماهی دنيا را نگرفته، بيرون آفتاب است و همه تنبل و لَخت و بی کارند، اما بی خود و بی جهت احساس می کنند که اتفاقی افتاده.

نکته اصلاً همين است. من از هر مراسم و مناسبتی که باعث شود بی خودی به نظر بيايد اتفاقی افتاده خوشم می آيد. اين که روزهايی وجود دارند که بابت اسمی که رويشان می گذاريم منتظرشان می مانيم، برايشان نقشه هايی می کشيم، خود را موظف به رعايت قوانينشان می کنيم، و وقتی می گذرند مدتی به آن چه بودند فکر می کنيم. رنگ آميزی. آدم هايی که ما هستيم محتاج به رنگ آميزی روزهايشان هستند، تا کسالت از بينشان نبرد. دنيايی را تصور می کنم که در آن هيچ روزی نه تولد کسی است، نه عزای کسی، نه سالگرد ازدواج کسی است نه روز فارغ التحصيلی اش، نه هيج روزی عيد است نه هيج روزی چهارشنبه سوری، نه هيج روزی روز مادر است نه هيچ روزی شهادت حسين... بد می شد، نه؟

بله ممکن بود اگر هديه ای به هم می دهيم از دل بر آمده تر باشد، اشکی که برای دلتنگی مان می ريزيم صاف تر. نمی دانم. شايد هم نه.

25 بهمن 1386


 

  *  کارنامه

مقدمه :

سال 1388 از مهمترین سال های تاریخ معاصر کشور است که به خاطر اتفاقات خرداد 88 و روزها و ماههای بعد از آن، تاثیری عمیق بر تمامی حوزه های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و حتی خانوادگی قوم ایرانی به جا گذاشت. سینمای ایران و بالطبع ترانه علیدوستی نیز از این قاعده مستثنی نبودند.

اما خارج از این مسئله، سال 88 برای ترانه علیدوستی ویژگی دیگری نیز داشت. او با احتساب اینکه دو فیلم( درباره الی و تردید) از انگشت شمار فیلم های معتبر و مهم سال 88 سینمای ایران مزین به نام او بود و می توانست با بهره گیری از آنها( به خصوص برای درباره الی... که دامنه ی وسیع و موفقی در سینمای ایران و کشورهای دیگر گرفت) به شهرتی بیش از آنچه که دارد برسد، اما به شکل اعجاب آوری ره سکوت را در پیش گرفت و کلامی در مورد این فیلم ها نگفت.

اگر حضور او در اولین نمایش فیلم درباره الی در جشنواره 27 فجر و سینما فلسطین و در شبانگاه 19 بهمن 87 و همچنین حضورش در نمایش فیلم تردید در سینما فرهنگ و 20 بهمن 87 را اولین ارتباط های او با نسخه ی نهایی این دو فیلم بدانیم، آخرین آنها نیز بود و بعد از آن ترانه علیدوستی خود را از کنار این دو فیلم حذف کرد.

او حتی در مصاحبه اش با ماهنامه ی نسیم که در ایام تمرین های نمایش روز حسین و در آذر 88 انجام شد، به شوخی و خنده همه ی فیلم ها و تئاترهای کارنامه اش را گفت که عاشقانه دوست دارد، غیر از یکی. دبیر این وبلاگ می داند که نام آن فیلم چیست، اما ترانه علیدوستی به مانند شال گردنی که سر تمرین های روز حسین می بافت، کلافی سردرگم نیز در ذهن مخاطبانش  در مورد دو فیلم تردید و درباره الی بافت و این دو فیلم را( که یکی از آنها مورد توجه او نیست) به مبهم ترین آثار کارنامه ی خود تبدیل نموده است. کارنامه ای که در مقابل همه ی آنها پاسخگو بوده و حضورش را با مصاحبه ها و نوشته ها تبیین و نقش را تحلیل می کرده.

بی گمان بسیاری از مخاطبان او از خود پرسیده و می پرسند که چرا ترانه علیدوستی در سال 88 هیچ حرفی در مورد دو اثر شاخص کارنامه ی خود نگفت. این پرسش بیشتر از آنچه حق۫ خواه برای یافتن پاسخ خود باشد، این حق را نیز به او خواهد داد که ترسیم گر نحوه ی برخوردش با رسانه ها و نقاش ِکنشمندی هایش باشد. اما با اینهمه ترانه علیدوستی باید یادداشت ویژه اش در شماره ی 385 ماهنامه سینمایی فیلم را به یاد بیاورد که در هنگامه ی نقدهای جدی به انتخاب و بازی او در فیلم کنعان، محترمانه نوشت و به همه ما یاد داد که: «ذهنم ناگهان با واقعیت متفاوتی مواجه شد. سبک شده بودم. همه چیز آسان تر شده بود. به شدت احساس می کردم زنده ام و پرانرژی. در عین اینکه از حالم متعجب بودم، شادی عمیقی حس می کردم... از تصویر تک بعدی و غیر واقعی خودم نجات یافته بودم. من هم حالا بازیگری هستم مثل بقیه؛ بالاخره به دنیایی که هم پیروزی دارد و هم شکست، راهم دادند. دنیایی که من در آن عالی نیستم و مثل یک بازیگر واقعی نقد می شوم. یک بازیگر زنده. بعد از مدت ها در زندگی حرفه ای من اتفاقی افتاد... و حالا می فهمم چه قدر دلم این را می خواست ». بله! دل ِاو این را در سال 87 می خواست، اما همین خواسته را بعد از آن آگاهی، در سال 88 پس زد و دو مرتبه به فضای پاستوریزه ای برگشت که در ویژه نامه ی نوروزی 87 این وبلاگ برای خروجش از آن فضا جشن گرفته بودیم. بخوانید: « انگار که درک رسانه ای او وارد مرحله ی جدیدی شده بود و دیگر به قول خودش مصاحبه را محصول نگاهی بازجویانه نمی دانست. در این سال ترانه علیدوستی به مصاحبه به عنوان محکمه ای با قاضی ای بی رحم نمی نگریست و آن را نتیجه ی تعامل و مفاهمه می دانست.»

خوانندگان این وبلاگ در خیرخواهی و حسن نیت دبیر به موضوع محترم اش هیچ شکی ندارند، اما مطمئن ام که در حال حاضر گمان می کنید که این خطوط را دارید از رسانه ای بیگانه می خوانید.

من همان مهدی نگاهبان هستم و در این وبلاگ به چیزی جز حفظ کرامت ترانه علیدوستی نمی اندیشم، اما چه کنم که پرسش های بحق مخاطبان این وبلاگ ( که البته بخشی از آنها شاید اصلا به این مسئله دقت نکرده بودند) در طول این یکسال منتظر پاسخی بود که دریافت نشد.

سکوت ترانه علیدوستی درباره ی الی و تردید مشق نانوشته ی دیگری هم دارد. در هنگامه ی پایان اکران عمومی فیلم تردید، وقتی که هیچ نشریه ای هیچ مصاحبه ای با ترانه علیدوستی پیرامون نقش مهتاب در فیلم نداشت، تیتری برای این وبلاگ مهیا کردم که سانسور شد و انتشار متن آن را متوقف کردم. تیتر این بود: ترانه علیدوستی به خاطر الی، مصاحبه« درباره تردید...» را نیز تحریم کرد. منبع آگاهی گمانه زنی کرد که ترانه علیدوستی از حسب معرفت و جبران آنچه که درباره ی فیلم الی و تبلیغاتش انجام نداد، می خواهد که درباره تردید نیز رویه ی سکوت را در پی بگیرد. 

خوانندگان می دانند که در طول سال جاری هیچ اشاره ای به این مسائل نداشتم و حالا نیز که می نویسم از حسب این است که شمایل کاملی از آنچه که بر ترانه علیدوستی گذشت را در منظریه ی این وبلاگ قرار دهم.

با پایان پرونده ی نمایش عمومی فیلم تردید در روز 28 مهرماه، کم کم پرونده ی تمرین ها برای آماده سازی روز حسین آغاز شد و ترانه علیدوستی بالاخره به خاطر این نمایش در روز 28 آذرماه و با شماره ی 242 هفته نامه ی همشهری جوان به عرصه ی مطبوعات آمد و پس از آن مصاحبه های متعددی را در مورد این نمایش که از اجرا بازماند انجام داد.

*

نوشته های فوق تنها بخشی بود از آنچه که در کارنامه ی ترانه علیدوستی در سال 88 قرار دارد. اگر همراه این ویژه نامه باشید در ادامه و در سرفصل های بهار و تابستان و پاییز و زمستان به اجمال به مرور سال 88 می نشینیم.

سالی که ترانه علیدوستی درست است که در سینما و بخشی از آن (که مصاحبه و حضور پیرامون فیلم است) غایب بود، اما در عرصه های دیگر حضوری قابل افتخار و تحسین برانگیز داشت که در خفا و فضای سفید بین سطور به آنها اشاره ای خواهیم داشت.

 

ادامه دارد...


 

   *  عیدانه / قسمت اول

 

فالی از حضرت حافظ به نیت همه ی دوستان

 

توی خیابان خلوت محله داشتم راه می رفتم که یکمرتبه با صدای نحیف کودکی برگشتم: «عمو یه فال می گیری» آنقدر کوچک بود که قدش به زور تا ران پایم می رسید. دستش را نگاهی انداختم. بازارش حتما امروز خوب نبود. آنهم در نزدیکای عید که مردم لااقل بیشتر با حافظ عجین اند.

دور از ذهن نیست که ادبیات خوانده ای مثل من، بخشی از زندگی اش را شعر پر کند و در همان دایره ی شعر نیز سهم عمده ای برای حافظ باشد.

حافظ را دوست دارم. خودم را کشتم تا در نوجوانی ام اجازه ی مسافرت انفرادی را از خانواده بگیرم و بروم شیراز. نوجوانی که عهد بست پیاده روی کنار حافظیه را تا رسیدن به ورودی مقبره چشم بسته برود و بعد به محض رسیدن و چشم گشودن با هجومی از معنویت ِخاصی مواجه شود که نظیرش را فقط... فقط کجا می توان در زمینه ی شعر غیر از حافظیه با وضو وارد شد.

فال گرفتن از دیوان حافظ مناسک خاصی دارد. نه آنقدر ساده است و ساده باید بگیری اش که دست هر آدمی بیفتد و در هر لحظه ای متوصل اش شود و نه آنقدر حالت رمز و اسطرلاب دارد که فقط عده ی معدودی بتوانند دست در عطف آن قلاب کنند. حافظ عمومی ترین شاعر ایرانی ست که در خصوصی ترین لحظه های زندگی هر کس می تواند تصمیم گیر هم باشد.

*

به چشمان کودک نگاه می کنم. زانو می زنم و چمباتمه کنارش به برگه های فال نگاه می کنم. لحظه ی غریبی ست. در ذهن ام چیزهایی مرور می شود که حالا چند سطر پایین تر می نویسم. دست می اندازم و یکی بر می دارم. وجه اش را که می دهم به سریع ترین وجه ِممکن ِخودش می دود و دور می شود. البته نه آنقدر تند و نه آنقدر دور که اگر سریع قدم نزنم نتوانم مثل خوشبختی و سعادتی که همیشه در پیش مان است و دور، بگیرمش.

فال را که بر می داشتم، بی گمان نیتی کنارش بود. نزدیکترین واژه های ذهن ام در آن لحظه. که بخشی از آن فکر کردن به مطالب نوروزی این وبلاگ و چینش آنها بود. یکمرتبه پرت شدم به معناهای ترانه علیدوستی و خسرو شکیبایی و خودم و خوانندگان محترمم و تمام آن چیزهایی که در این وبلاگ خوانده شده.(و عجیب که هم نام خسرو است و هم دوست). پس ناخواسته و خودخواسته به نیت همه ی اینها و تک تک شما، به نیت وبلاگ فال برداشتم که در نوروز حضرت حافظ راهگشای ما باشد. که فال او و شعر او در حرکتی نوسانی گاهی سرگرمی است و گاهی دلگرمی.

 تصویر فال مربوطه را از اینجا دریافت کنید.

 

 

  *  عیدانه/ قسمت دوم

 

عکس و مکث و یک نکته

امیدوارم همانطور که سالینجر پدر وقتی که دخترش این عکس را منتشر کرد و پدر که معروف به گوشه گیری و انزوا بود( خدا بیامرزدش) از او رنجید و قهر کرد!، ترانه علیدوستی از ما به خاطر انتشار این عکس نرنجیده باشد که نوروز است.

 

ولی خودمانیم ترانه ی کوچک ما در مقایسه با دختر سالینجر بسیار هم تپل مپل و سالم به نظر می رسد. عکس و واقعیت همین را می گویند.

با سلام و درود به حمید علیدوستی و مادر محترمه ی ترانه بانو که با فرهنگی غنی تربیت او را عهده دار بودند.

 

* جروم دیوید سالینجر نویسنده ی بزرگی ست که به تازگی فوت کرده. کتاب معروف او ناتور دشت، از محبوب ترین کتاب های ادبیات داستانی جهان می باشد. ترانه علیدوستی نیز به مانند بسیاری شیفته این کتاب است و جای مهمی در کتابخانه اش دارد. او دبیرستان می رفت که این کتاب را خواند.

*

 

حالا که عید است و همه یکدیگر را به دوش می گیرند و یا در آغوش، عکسی هم از پشت صحنه ی فیلم درد مشترک که رضا کیانیان، خسرو شکیبایی را به حالت ورزشی! در آغوش گرفته است و یک عکس هم از جشن تولد 17 سالگی ترانه علیدوستی در سرصحنه ی فیلم من ترانه پانزده سال دارم که وبلاگ خبری آن را با ویرایشی ویژه ( به هنگامی که انگار داشتم با شعری که روی آن از داریوش نوشته ام به مانند برادری متعهد و نگاهبان خواهرم را وصیت اش می دادم) تقدیم می کند. صوت این عکس را بشنوید

 

 

 

به زودی در ادامه ی این ویژه نامه می خوانید:

- مرور کارنامه ی ترانه علیدوستی در بهار سال 1388

- پالتوی خانم علیدوستی را سوزاندم

- باغ ما در طرف سایه ی دانایی بود

- و...

 

تا انتهای نوروز همراه باشید

سال نو به همه ی خوانندگان این وبلاگ مبارک

 

تا پیش از انتشار ویژه نامه ی نوروزی وبلاگ خبری ترانه علیدوستی

این خبرهای مرتبط و متفرقه را با هم می خوانیم

 

  توضیح دبیر:

ویژه نامه ی نوروزی این وبلاگ(که عهد بسته بودم آغاز آن را حتی از نوشتن اش در کامپیوتر شخصی بعد از 26 اسفند و سالگرد غم ِاین وبلاگ آغاز کنم) از سحرگاه شنبه 29 اسفندماه تا 14 فروردین به تناوب ارائه خواهد شد.

در این ویژه نامه مروری خواهیم داشت به کارنامه ی ترانه علیدوستی در سال 1388 و در خلال آن به تفاوت های این حضور ( و در واقع نوعی غیبت) با سال 87 می پردازیم.

و همچنین مطالب و گزارش هایی دیگر که یا در جریان پرونده ی سال 88 ارائه می شود و یا تیتر جداگانه ای به آن اختصاص می بابد.

 * و یک هدیه ی ویژه و بی بدیل

در ویژه نامه نوروزی تقدیم می شود :

قسمتی از فیلم تمرین های نمایش متوقف شده ی روز حسین

 

تا انتهای نوروز با این وبلاگ همراه باشید.


 

از آخرین حضورهای اجتماعی یک بازیگر سینما در سال 88

برای آزادی جعفر پناهی و…

ترانه علیدوستی به همراه 44 هنرمند دیگر، نامه امضا کرد

از ایلنا می خوانیم:

شب گذشته(25 اسفند) جمعی از هنرمندان و بازیگران سینما و كارگردانان با امضای نامه‌ای از مسئولان ذی‌ربط خواستار آزادی و رفع مشكل جعفر پناهی و محمدرسول‌اف شدند.

متن كامل این نامه كه به امضای بیش از 50 نفر از هنرمندان سینما رسیده است؛ به شرح ذیل است:

پس از پیروزی انقلاب اسلامی در طول 30 سال گذشته این فیلمسازان بوده‌اند كه به عنوان سفیران فرهنگی ایران نام این كشور عزیز را در سراسر جهان پرآوازه‌تر ساخته‌اند. اینك دو هفته است كه از بازداشت فیلمسازان نامی كشور جعفر پناهی و محمدرسول‌اف می‌گذرد. پاسخ ساخت فیلم، هرچند بدون مجوز، بازداشت و سلول انفرادی نیست. ما امضاكنندگان این نامه مسرانه انتظار داریم كه وزرای فرهنگ و ارشاد اسلامی، اطلاعات و ریاست محترم قوه قضائیه تا پیش از پایان سال و در آستانه عید نوروز موجبات آزادی هنرمندانی را كه تنها گناهشان ساخت فیلم است، فراهم آورند.

امضا کنندگان: لینک

بابک احمدی، مازیار اسلامی، محمدرضا اصلانی، کمال اطهاری، حمید امجد، رخشان بنی اعتماد، بهرام بیضایی، کیومرث پوراحمد، ساسان پیروز، ناصر تقوایی، پیام جهانمانی، محمد چرمشیر، مانی حقیقی، اشکان خطیبی، خشایار دیهیمی، محمد رحمانیان، لیلی رشیدی، محمد رضایی راد، علی رفیعی، هما روستا، مونا زندی، حمید سمندریان، خسرو سینایی، کامران شیردل، محمد عاقبتی، ترانه علیدوستی، بهزاد فراهانی، مراد فرهادپور، اصغر فرهادی، علیرضا کاوه، حسین کیانی، آیدا کیخائی، مسعود کیمیایی، شهلا لاهیجی، فاطمه معتمدآریا، حسن معجونی، خسرو معصومی، فرهاد مهران فر، مجتبی میرتهماسب، تهمینه میلانی، علیرضا نادری، مهتاب نصیرپور، افشین هاشمی، محمد امیر یار احمدی و محمد یعقوبی.

 

تشکر و واکنش جعفر پناهی به این بیانیه. لینک/ برای اطلاع این را بخوانید

عصر 26 اسفند محمد رسول اف آزاد شد. لینک


ــــــــ»»»»

 

نیمه بهمن ماه و اولین بار این وبلاگ خبر داد؛ حالا...

 

ترانه علیدوستی آماده ی بازی در فیلم آقا یوسف می شود

فیلم آقا یوسف به کارگردانی دکتر علی رفیعی از کارگردانان بنام عرصه تئاتر که پروانه ساخت آن خرداد 88 صادر شده است، به زودی وارد مرحله فیلمبرداری می شود. دکتر علی رفیعی پیش از این و برای اولین بار و بعد از مدتها کارگردانی نمایش برای تئاتر، با فیلم ماهی ها عاشق می شوند وارد عرصه سینما شد.

حضور ترانه علیدوستی در این فیلم هنوز به طور رسمی اعلام نشده است.

 

کوتاه از فیلم آقا یوسف بخوانید:

تهیه کننده و طراح صحنه و لباس خود دکتر علی رفیعی می باشد.

فرامرز قریبیان ایفاگر نقش آقا یوسف است.

ستاره اسکندری، صابر ابر و مائده طهماسبی نیمه اسفند با فیلم قرارداد بستند.

فهرست بازیگران تایید نشده ی فیلم قابل توجه است که در حال حاضر از انتشار آن معذورم.


عیدی ِکاغذی فقط اسکناس نیست

 نوروز و ویژه نامه ی ِدوست داشتنی ِمطبوعات

بهار و نوروز با همه ی ویژگی هایش، یک اتفاق شیرین و دوست داشتنی ای دارد که باور کنید اگر بگویم گاهی به شوق فرا رسیدن آن، سال را طی می کنم چندان گزافه نباشد.

شوقی که برای تهیه ی ویژه نامه های نوروزی مجلات و روزنامه ها دارم، با تمام نشریه خریدن های طول سال برابری می کند و می دانم بسیاری از کسانی که علاقمند مطالعه ی نشریات هستند، حسی اینچنین را تجربه کرده اند.

ویژه نامه های نوروزی نشریات، آلبوم کاملی از اتفاقات سال در حوزه ی نوشتاری آن مطبوعه است. و این برای آرشیویست هایی مثل من که توان و حوصله ی بایگانی تمام روزنامه هایی که می گیرند را ندارد( حساب نشریه ها جداست و جایشان محترم) نعمت دلچسبی ست.

حساب ِخواننده اش مانند عابری می ماند که در چهارراه فصول ایستاده باشد و به هر سمت که نگاه کند هجوم ماشین باشد. ماشین هایی با سرعت کم و یا زیاد. ماشین هایی با راننده هایی قانون گریز و یا قانون مدار. یک خبر می آید و می زند له ات می کند و آن یکی آرام می آید و دستی به موهایت می کشد. یکی می زند هندسه ی زندگی ات و نگاهی که به آن داری را از شدت ضربه اش مچاله می کند، یکی هم می آید و مثل اطویی داغ( که نمی دانی داغی اش از محبت است و یا ادامه ی آن شکنجه) در هم شکستگی ات را نونوار می کند. چه جالب! نونوار نوشتم و یاد فیلم های نوآر افتادم. فیلم هایی سیاه و تلخ که تقدیرگرایانه هستند و شخصیت هایش محکوم به شکست اند.

بمیرم من که نمی توانم یکبار هم برای تان شاد بنویسم. نوروز است و داشتم از عیدی های مطبوعاتی حرف می زدم و ببین به کجا رسیدم.

یادش بخیر! بین کودکی و نوجوانی بودم که دیگر مبادی آداب شدم و در عوض ِمحبت ِآن همه نشریاتی که می خواندم، تصمیم گرفتم من هم به آنها سال نو را تبریک بگویم. کارت پستال گرفتم و با دستخط ِبدم، خوب ترین حرف هایی که آن روزها بلد بودم را در کاغذی نوشتم و به نشانی ماهنامه ی فیلم، روزنامه همشهری( بیش از ده سال، هر روز همشهری گرفتم)، هفته نامه گل آقا و هفته نامه مهر فرستادم. حالا از میان آنها ماهنامه فیلم بی رمق شده( ولی هنوز زنده ست و از همه ی سینمایی ها بالاتر و بهاریه هایش را عجیب دوست دارم)، همشهری را چند سالی ست که خداحافظی کرده ام، و گل آقا( خدا بیامرزد کیومرث صابری فومنی را) و مهر هم دیگر مثل آشناهایی که فوت شوند، خاطره شان مانده فقط.

بگذریم. بگذریم که جای این نوشتار اینجا نیست و قلم می کشاند و آدم را به خاطرات می برد.

*

نشریات زیر از جالب توجه ترین عیدانه های مطبوعات در آستانه ی نوروز 1389 بودند. ویژه نامه های بهاری و سالنامه ها. بی گمان جای چندتایی از نشریات در این میان خالی ست که آن را یا به حساب سلیقه ی دبیر بگذارید و یا نداشتن احاطه ی کامل. ضمن اینکه جای خالی هفته نامه ی ایراندخت و روزنامه اعتماد را نیز سبز نگه می داریم.

فقط می خواهم پیش از وصیت به خواندن ویژه نامه ی نشریه ی ایران و بهار، یک معرفی کوتاه و پیشنهاد داشته باشم. نشریه ی الف از خانواده ی موسسه همشهری که الحق این اواخر با مدیریت دکتر قالیباف شگفتی های بسیاری را در حوزه ی مطبوعات در حال انجام و پیگیری ست از دست ندهید. این نشریه در حوزه ی کتاب منتشر می شود و این اولین شماره ی آن است. شاید در بین شما کسانی که هفته نامه ی مهر را به یاد دارند، بدانند که... درست است که هیچگاه مهر نمی شود، اما بوی آن را کمی می دهد. ماهنامه ی الف  را تهیه کنید و یادداشت های سیدعلی میرفتاح، سیدرضا علوی و عبدالجواد موسوی و ... را بخوانید.

و نکته ی دیگر اینکه آنهایی که اهل تهیه ی ویژه نامه ها باشند بی گمان از همه ی این نشریات باخبر هستند و می خواهند تعطیلات عید را با خواندن آنها سپری کنند، اما آنهایی که شاید نمی دانستند، می توانند با مراجعه به کیوسک و در مورد برخی مراجعه به دفاتر نشریات آنها را تهیه کنند.

نسیم، فیلم، همشهری نوروزی، همشهری جوان، رویش، ایران، الف، بهار

 

ترانه علیدوستی از غایبان اصلی نشریات ویژه نوروزی بود که نه مصاحبه ای با او انجام شده و نه تصویری از ایشان به روی جلد رفته است. او که با درباره الی و تردید و راز دشت تاران و نمایش روز حسین و این اواخر فیلم آقا یوسف کارنامه ی شلوغی در سال 88 داشت، اما خودخواسته به یک خلوتی خاصی پناه برد و... صبر کنید!

تنها ماهنامه زندگی ایرانی در شماره نوروزی خود به گزارشی جالب از پشت صحنه ی مصاحبه ای با او پرداخته و دیگر اینکه هفته نامه ی وزینی!، مصاحبه ی جعلی ای با ایشان انجام داده که در یادداشت آتی خواهید خواند.


  *  اخبار :

 

از 19 تا 27 اسفند

* آخرین خبر در آخرین سطر قرار گرفته

** بیشتر لینک های زیر خبر متفرقه و به انتخاب دبیر هستند.

«اخراجی‌ها»،«درباره الی...» و«كتاب قانون»؛ گـزارش ایسنا از پــرفروش‌ترین فـیلم‌های سـال 88 . لینک

جشنواره‌ی فیلم سه قاره «بروژ» میزبان سینمای ایران شد. لینک

حقیقی: سازنده مستند «مهرجویی كارنامه چهل ساله» خود مهرجویی است.لینک

نگاهی به حاشیه و متن فیلم «شیرین»/  یادگاری کیارستمی برای زنان سینمای ایران.لینک

ثبت روز ملی تئاتر ایران تصویب شد. لینک

پیام نوروزی مهتاب کرامتی( نماینده ی یونیسف در ایران) به کودکان زمین.لینک

گزارشی از درگـذشـت 18 هنرمند موسیقی ایران.لینک

فیلمنامه «تنهایی»مانی حقیقی به «چمدان» تغییر نام داد. لینک

ذوب شده ی معروفی 26 سال دیر به دست خوانندگانش رسید!. لینک

خاطره ی جالب رضا رشیدپور از خسرو شکیبایی. لینک

مطرح‌ترین سكانس‌های تاریخ سینما انتخاب و معرفی شدند. لینک

شاه آبادی در گلریزان: بنا داریم در زمان حضور، قدردان هنرمندان باشیم./ خاطره‌های ما هرروز مدفون می‌شود. لینک 1 و 2

«دیوار» پنجم فروردین ماه در آلمان کلید می‌خورد. لینک

انتشار مجدد روزنامه ی شرق. لینک/ بدون محمد قوچانی. لینک

رسول صدرعاملی چهره ماندگار شد. لینک

پایان «شب و قسم به دلتنگی» صدرعاملی 27 اسفند در راه آهن تهران. لینک

گزارش ایسنا از سهم سینمای ایران از نوروز باستانی. لینک

«بادكنك سفید»،«چهارشنبه سوری»،«آژانس شیشه‌ای»

گزارشی از تمام مستندهای نوروزی تلویزیون. لینک

گزارش ایسنا از وعده‌های عملی نشده تئاتر ایران. لینک

 

ـــــــــ»»»

از سحرگاه 29 اسفند تا پایان تعطیلات نوروز با این وبلاگ همراه باشید

ویژه نامه نوروزی

غیر از فیلمی از تمرین نمایش روز حسین منتظر مطلب خارق العاده ای نباشید.

 

به مناسبت و بهانه ی پنجمین سالگرد درگذشت پویان علیدوستی

 

هشداری برای پرهیز از چهارشنبه سوزی

 

  *  مقدمه و توضیح برای مخاطبان جدید:

 

خانم ترانه علیدوستی در 25 اسفند و شب چهارشنبه سوری سال 83، هنگامی که مشغول بازی در فیلم چهارشنبه سوری بودند، پویان بردار کوچک شان را در سانحه ی این شب ها از دست دادند. سانحه ای که دیگران در افتادن آن اتفاق مقصر بودند و پویان معصوم ما، مجروح ِجهالت آنها شد.

این وبلاگ در عرض این دو سه سالی که مشغول فعالیت می باشد، دو سالگرد برای عرض تسلیت به این مناسبت برگزار کرده است.( که در ادامه می توانید متن ها را بخوانید). و صد البته نگارنده ی این وبلاگ می داند که نباید با پرداختن به غصه ای که رنج اش برای این خانواده ی محترم فراموش ناشدنی ست، به اندوه آنها( که خود را و بسیاری را شریک غم شان می بینم) دامن بزند. اما یک اجبار و یک تعهد مجاب مان می کند که به همراه این تسلیت، هشداری به کودکان و جوانان این سرزمین که سنت های شیرین و اصیل ایرانی (که یکی از آنها در قاموس چهارشنبه سوری متبلور شده است) را فراموش کرده اند بدهیم، که به جای سور و شادی ِچهارشنبه ی اصیل و باستانی ِآخر سال ِایرانیان، به سراغ ِسوزانندگی چهارشنبه سوزی ِجعلی ِاین سال های وطن نروند. در یادداشت سال 86 و 87 نگاه دبیر وبلاگ به این مراسم را خواهید خواند. خواهید خواند که کشته های صحرای بد فرهنگی...

 

... اما چهارشنبه سوری سال 88 چهره ی دیگری یافته است. روح ِهمیشه مضطرب ِ آن حالا و امسال، حامل ِمسائل ِامنیتی ست. اگر تا سال پیش دغدغه ی امنیت جانی مردم و آئین شهروندی بود، حالا اضطراب برای ادامه ی امنیت سیاسی و جلوگیری از هیجان های پراکنده ی اجتماعی ست. سیاستمدارانی در ادامه ی تزریق ِمعناهای جدید به مراسم هایی نظیر 13 آبان و 16آذر و 22 بهمن، در پی آن هستند که چهارشنبه سوری 88 را نیز آغشته ی سیاست شان کنند. من با درستی و یا غلط بودن تفکرشان کاری ندارم که بارها از دبیر فرهنگی این وبلاگ خوانده اید که فرهنگ برای سیاسیون مفر است و برای ما فرهنگیان مقر. آنها برای برآورده سازی ِنیات شان، از فرآورده های فرهنگی استفاده ی ابزاری و سواستفاده ی معنایی می کنند. غالب سیاسیون در جوامع شرقی و حتی غربی همچون سیل به ساختارهای عمومی حمله ور می شوند و به سیاق ِپدرشان ماکیاولی، هدف شان را با وسایل پیرامونی ارضا می کنند.

... اما چهارشنبه سوری سال 88 چهره ی دیگری یافته است. اگر تا سال پیش می گفتم که وظیفه ی بزرگان هر خانواده و فامیل و محله ای این است که به جای آتش، شعور به دست کودکان بدهند و با توصیه ای به او، از فرهنگ اصیل ایرانی رونمایی کنند و آتش ِجوشان را از دست ِطفل معصوم و ناآگاه بگیرند، امسال رویه ی دیگری دارم.

امسال می خواهم خطاب ام به برخی سیاسیون باشد که جهالت نکنند و آتش به دست ِمردم ندهند. اگر سیزدهم آبان و شانزدهم آذر و... جزو الفبای سی ساله ی انقلاب بزرگ اسلامی باشد( که برای ما نیز محترم است)، چهارشنبه سوری برای همه ی تاریخ ایران زمین است. متعلق به جناح و قبیله و دیدگاهی خاص نیست و دارای یک معنای ملی ست. فرهنگ به مانند سیاست، سبعیت ندارد و عروس ِهزار دامادی نیست که هر روز در حجله ی جریانی فرو رود. انتخاب ِاینکه با مناسبت های سیاسی بازی کنید با شماست، اما اختیارِ اینکه همبازی تان نباشیم و سرتان فریاد برآوریم که با فرهنگ مان کاری نداشته باشید با ماست.

به سبب داغ و رنجی که این وبلاگ از زمستان و آتش سوزان ِچهارشنبه سوری سال 83 دارد، هشدارتان می دهم که حتی، اگر حتی یک کودک که سررشته ای در سیاست ندارد، از جریان این سواستفاده ی سیاسی از ساحت ِفرهنگ آسیب ببیند، دود ِاین بیداد باید دودمان ِاخلاق تان را بسوزاند. اخلاقی که صد البته اگر وجود و ماهیتی داشت(چه خوشبین ام من!) هیچگاه با سوء مدیریت باعث نمی شد که از دهه ی هفتاد به بعد، میدان ِگشت و گذار و خوش منظره ی شادمانی های چهارشنبه سوری و رسوماتی سنتی مانند قاشق زنی و آش پختن و... تبدیل به بمب های دستی و آتش زنه های سهگمین شود.


  *  از آرشیو این وبلاگ

 

 

در دو سال گذشته نیز این وبلاگ به تعزیت و اشک افشانی برای این عزیز از دست رفته پرداخته بود و خارج از مرثیه سرایی صرف، به تلاشی برای روایت جریان و همچنین هشدار به خانواده هایی که در معرض آسیب و آتش هستند اهتمام ورزیده بود.

 

 

 

قسمتی از یادداشت ویژه ی سالگرد/ اسفند 86

متن کامل و نظرات را به همراه اطلاعات بخوانید . / دانلود برادر جان

پسر دارد با خوشحالی و هیجان می دود... نارنجک ها، در لابلای دفتر و کتاب و قلم حالا پخش شده اند. فرشته ی اتفاق حالا داخل کوله پشتی ست. فرشته ی تاریخ رسالتش تمام شده، اما دارد همچنان بی تابی می کند. فرشته ی قسمت اما محکم در آغوش نگهش داشته و نمی گذارد که پیش برود و مشق را عوض کند.

دست های اتفاق، دو نارنجک را به هم همسایه می کند؛ همجوار... و نیمه ی حرام ِمرگ ِ نابهنگام را می رساند به نیمه ی حلال ِزندگی...

انفجار، ازدحام ِقشنگ ِزندگی و لبخند را منهدم، و تلاش  ِزیستن را متلاشی می کند.

با انتشار سفیر شوم انفجار، همه برای زنده نگه داشتن« زندگی»، برای استوار نگه داشتن این سرو پویان، سراسیمه از راه می رسند.

طرحی به ابعاد خون، نشسته بر میانه ی حیاط مجتمع... درد دارد امان از دل ِدردمند ِبستگان می برد، و زخم۫ ناله از دل ِپسر. بیمارستان ِنزدیک، حالا چقدر دور شده... لعنت به ترافیک... نفرین به شب استحاله شده ی چهارشنبه ی آخر سال... که غم و درد و رنج با فاصله ی یک حباب، همیشه همسایه ی شادی ست... ای کاروان تندتر بران، آرام جانم می رود... راهروی بیمارستان، برانکارد... رفتی و رفتن تو، آتش نهاده بر دل/ از کاروان چه ماند، جز آتشی به منزل...

از قفسه ی سینه ی پسر، دستی به سوی آسمان باز می شود.

بال های فرشته ی تاریخ خیس شده . بارانی در آسمان نیست؛ اشکهایش...

*

قسمتی از یادداشت ویژه ی سالگرد/ اسفند 87

متن کامل را به همراه نظرات بخوانید

« جشن ملی تبدیل شده به جنگ خیابانی... بچه ها مواد آتش زا در اختیار دارند. موادی که به راحتی می تواند خانواده هایشان را به خاک سیاه بنشاند.

تو که می خوانی، کاری بکن.

دلم برای خانواده هایی که نمی دانند آخرین روزهای معمولی را می گذرانند،روزهایی که قدر معمولی بودنش را نمی دانند،شور میزند... هنوز نیامده... هنوز مانده چند روزی به چهارشنبه سوری، ولی من دلم شور می زند. کاری بکن ».

تو که می خوانی؛ من که می نویسم؛ باید کاری بکنیم. مگر خود ترانه علیدوستی نگفت: « جوان های وطنم! به خاطر ما خواهرها با آتش بازی نکنین» . تیتر میانه ی دی ماه 87 نشریه ی زندگی ایده آل اگر بر حسب روزنامه نگاری و مثلاً خوش سلیقگی بود، حالا باید لایه های معنایی آن کلام را باز کنیم و به انتشار و تکرارش بنشینیم.

در خانواده های ما مخاطبان این وبلاگ و آشنایان مان کودکانی هستند که بی گمان اینروزها در معرض آتش اند. حتی اگر بدبین باشیم خود ماها که گاه امکان دارد اسیر جو زمانه شویم و آتشکی و خنده ای زیر پای رهگذری شلیک کنیم و ... .

بیایید پرهیز کنیم. پرهیز کنیم و کودکان نزدیکمان را نیز به این پرهیز دعوت کنیم.


  *  ترانه ای غمگین و نیمه متشابه تقدیم به دلگرفتگی این روزهای شما

  دانلود گزیده ی این وبلاگ و کامل

سروده ی ایرج جنتی عطایی

با صدای داریوش اقبالی

 

خونه این خونه ی ویرون       واسه من هزار تا خاطره داره

خونه این خونه ی تاریک               چه روزایی رو به یادم میاره

اون روزا یادم نمیره              دیوار خونه پر از پنجره بود

تا افق همسایه ی ما         دریا بود، ستاره بود، منظره بود

 

خونه۫ خونه جای ِبازی      برای آفتاب و آب بود

پُر ِنور واسه بیداری          پُر ِسایه واسه خواب بود

 

پدرم می گفت قدیما              کینه هامونُ دور انداخته بودیم

توی برف و باد و بارون               خونه رو با قلبامون ساخته بودیم

خونه۫ عشق ِمادرم بود                 که تو باغچه اش گل ِاطلسی می کاشت

خونه۫ روح ِپدرم بود               چیزی رو همپای خونه دوست نداشت

 

خونه۫ خونه جای ِبازی          برای آفتاب و آب بود

پُر ِنور واسه بیداری              پُر ِسایه واسه خواب بود

 

سیل ِغارتگر اومد        از تو رودخونه گذشت

پـُلارو شکست و بُرد            زد و از خونه گذشت

دست ِغارتگر ِسیل           خونه رو ویرونه کرد

پدر پیرمو کشت          مادرو دیوونه کرد

 

حالا من موندم و این ویرونه ها          پر خشم و کینه ی دیوونه ها

من ِزخمی، من ِخسته، من ِپاک               می نویسم آخرین حرفو رو خاک

کی می آد دست توی دستم بذاره         تا بسازیم خونه مون رو دوباره

* 

علیدوستی ها حالا خانه شان را عوض کرده اند. بهار 88 بود که ترانه از خانه ای که در آن به دنیا آمده به همراه خانواده اسباب کشی کردند. پویان خردسال بود که از آن مسافرت ِبزرگ، به آن خانه آمدند. کودکی و قد کشیدن و زندگی این خانواده ی محترم چهارنفره در ساختمانی پا گرفت و خوشبختی را دید که حالا از آن فقط خاطره مانده. دیگر تماشای حیاط ِمحوطه از بالکن ِسبز ِطبقه ی پنجم و ششم، چشمان شریف ِترانه و مادر و پدر را نمناک نمی کند.


*

درگذشت پویان علیدوستی در چهارشنبه سوری سال 83، بی گمان حالا و در حوزه ی این وبلاگ، آگاهی دهنده ترین و زنده ترین و حیات بخش ترین فوت در این حوالی ست. بی سبب نبود که قصد داشتم در نوزدهم آذر سال جاری برای او جشن تولد گرفته و خدمتی را که به بخشی از کودکان این سرزمین مخفیانه انجام می دهد را پاس بداریم. اما در ادامه ی روند ِنخندیدن مان! این امر میسر نشد.

من نمی دانم بُرد ِرسانه ای این وبلاگ و تاثیرگذاری اش تا چه حد است، اما از همین دویست تا دویست و پنجاه نفری که روزانه از این صفحه دیدار دارند و هر یک نماینده ای در خانواده ای می توانند باشند، عاجزانه می خواهم که هشدار و التماس این وبلاگ را جدی بگیرند و به آتشی که شادی۫ بخش نیست و زندگی۫ گیر است نزدیک نشوند و پیامبری نیز باشند برای پرهیز دیگران.

 

* دبیر این وبلاگ، عمیق ترین و ژرف ترین تسلیت خود را با احترام تمام به عرض خانواده ی علیدوستی می رساند و امیدوار است به سیاق روح ِجاری ِزندگی، حیات ِشکوهمندی که دارند مستدام و جاری باشد، و همچنان و همیشه بر مدار ِآرامش و امنیت و سلامت بچرخد.

این یادداشت را نیز از وبلاگ تصویر ترانه بخوانید.  

عکس خسرو شکیبایی برای لوگوی کناری این یادداشت

 

 

برای شادی روح او

و تمام کودکان و جوانانی که از گزند اینگونه حوادث آسیب دیده اند،

فاتحه ای بخوانیم.

 

ترانه علیدوستی

*

تکذیبیه :

وبلاگ خبری ترانه علیدوستی، شایعه ای را که طی دو روز اخیر توسط معدود افرادی منتشر شد را به شدت تکذیب می کند.

سرکار خانم ترانه علیدوستی این روزها در حال استراحت و بررسی فیلمنامه ها و نمایشنامه های پیشنهادی می باشد.

متاسفانه عده ای که در پی حاشیه و زردپسندی هستند، نه فقط در برابر بازیگر معصومی مانند ترانه علیدوستی، بلکه نسبت به تمامی هنرمندهایی که با صداقت مشغول ایفای رسالت هنری و انسانی خود می باشند، جفا روا داشته و راه و بیراه شایعه هایی را در مورد مرگ و تصادف و زندگی خصوصی آنها که ساخته ی ذهن شیطانی شان می باشد را منتشر می کنند.

دبیر این وبلاگ خبری به هیچ وجه الفبای آنها را نمی فهمد و همانطور که در روند سه ساله ی این صحیفه مشاهده نموده اید، راه ِسالم و صادق و پاکی را گذرانده  و حالا تنها وبگاه معتبر در زمینه ی انتشار خبرهای مربوط به وی می باشد. که اگر نبودم، حتی از انتشار این تکذیبیه نیز پرهیز می کردم که نکند ضمیمه ای باشد بر گسترش خبر. بی گمان متن دفاع از او و دفاع از حوزه ی این وبلاگ بسیار تندتر نوشته شده که قصد منتشر کردن آن را ندارم. اما همگان( آن دشمنانی که از دنیا به دنبال دینار و پول آن هستند و از دین و اخلاق تهی شده اند) بدانند که زین پس در دفاع از کارنامه ی هنری ترانه علیدوستی هم حتی شمشیر را از رو بسته ام.

 * این وبلاگ بدون هیچ ارتباط با خواهر محترم سرکار خانم ترانه علیدوستی و مشخصا توسط دبیر آن اداره می شود.

 

 یادی از یادداشت های پیشین  :

هشدار و تکذیبیه/ اردی بهشت 88

ترانه علیدوستی مدیر برنامه ندارد

بخوانید


* ترانه علیدوستی سه شنبه 19 اسفند به تماشای نمایش داستان یک پلکان رفت

نمایش داستان یک پلکان به کارگردانی رضا گوران اقتباسی از نمایشی با همین نام نوشته‌ی (آنتونیو بایخو) است که درباره‌ی زندگی سه نسل در یک ساختمان مسکونی است. در این نمایش مهدی پاکدل، امیر دلاوری، بهناز جعفری، صابر ابر، بهنوش طباطبایی، رامونا شاه، مرضیه ازگلی، گلنوش مومنی و مسعود انتظاری ایفای نقش دارند.

گفتنی ست که در نمایش 19 اسفند غیر از ترانه علیدوستی، همایون شجریان نیز از این نمایش در مجموعه تئاتر شهر دیدن داشت.

 

ــــــ»»»

تمام اخبار موثق، سالم و متعهدانه در مورد ایشان را از این وبلاگ خبری پیگیری نمایید.

 

تبریك برای میلاد پیامبر مكرم اسلام و امام جعفر صادق علیه السلام

اسلام ناب محمدی با قرائت رحمانی، و شیعه ی آگاه و منتظر ِمعترض


 

توضیح وبلاگ خبری ترانه علیدوستی:

بنا به برخی مشكلات رایانه ی شخصی، اخبار در این پست به صورت تیتر به مخاطبان ارائه می شود.

با عرض پوزش. و امیدواری از جهت جبران این مسئله با وی‍ژه نامه ی نوروزی این وبلاگ

لینك اخبار زیر در هر قسمت به ترتیب تاریخ از بالا به پایین می باشد.

 

  اخبار مرتبط: 

* پسیانی «پروفسور بوبوس» را فروردین 89 روی صحنه می‌برد. لینک

* هانیه توسلی به گروه بازیگران نمایش جدید آتیلا پسیانی پیوست. لینک

* بابائیان: «راز دشت تاران» با ارتقای كیفیت خرداد 89 اكران می‌شود. لینک

نکته: در لینک های مربوط به خبر تئاتر پروفسور بوبوس نامی از خانم ترانه علیدوستی نیست.

نكته۲ : پشت صحنه ی فیلم درباره الی یكشنبه 16 اسفند ماه ساعت 19 در خانه هنرمندان در مجموعه برنامه تصویر سال به نمایش در می آید. در همین سانس نیز فیلم یار دبستانی پخش خواهد شد كه تماشای این دو فیلم را به مخطابان این وبلاگ توصیه می كنیم.

 

  اخبار كمی تا قسمتی مرتبط:

* اصغر فرهادی تماشاگر "داستان یک پلکان"شد. لینک

* مستند داریوش مهرجویی، 20 اسفند آماده نمایش در تصویر سال است. لینک

* خرازی‌ها: زنده‌یاد شكیبایی در «حیران» نقش متفاو‌ت‌ترین پدربزرگ‌ را ایفا كرد. لینک

* "شام آخر" میزبان کیانیان و حمیدیان( از بازیگران نمایش آتیلا پسیانی) شد. لینک

* نخستین عكس‌ها و آخرین خبرها از «شب و قسم به دلتنگی» رسول صدرعاملی. لینک

* مانی‌حقیقی:موعظه‌گر بودن از آفت‌های سینمای معناگرست. لینک

* صدرعاملی نیمی از «شب و قسم به دلتنگی» را ساخت. لینک

* پسیانی: «مكاشفه در باب...» در عین بی‌نظمی نظام پنهانی دارد. لینک

* مقدم انصراف داد،"تنهایی" به مانی حقیقی رسید. لینك 1 و 2

* حقیقی به "ورود آقایان ممنوع" پیوست. لینک

 

  اخبار نامرتبط:

* با حضور هنرمندان سینما، بازارچه خیریه «مهرآفرین» برپا می‌شود.لینک

* متن كامل سخنان وزیرارشاد در دیدار با مقام معظم رهبری. لینک

* سینما عصر جدید با هدف تخریب و نوسازی 18 ماه از چرخه اکران خارج می‌شود. لینک

* «تصویرسال» در خانه هنرمندان برپا شد. لینک

* با هزینه‌ی 30 میلیون دلاری؛ مجید مجیدی فیلم حضرت محمد (ص) را می‌سازد. لینک

* «شبنم قلی‌خانی» سخنگوی جشنواره جوان ایرانی شد. لینک

* انتشار پیام نوروزی «مهتاب کرامتی» سفیر حسن نیت یونیسف. لینک

* حاتمی‌كیا: «به رنگ ارغوان» بازدم فضای متلاطم سیاسی محدوده سال 81 است. لینک

* پگاه آهنگرانی به بازیگران "ورود آقایان ممنوع" اضافه شد. لینک

* سیف‌اله صمدیان: در نگاه ما سیاست بخشی از فرهنگ است، نه فرهنگ بخشی از سیاست. لینک

* گفتگو با علیرضا افتخاری: مقصر كاهش كیفیت‌ها نیستم. لینک

* شمقدری: با وجود تمام فتنه‌ها امسال بیشترین حجم آثار به فیلم فجر ارسال شد .لینک

* معرفی مطرح‌ترین شیطان صفتان سینما. لینک

 


 

انتشار در وبلاگ : شامگاه 17 اسفند

اخبار جدید/ از روزهای 15 تا 17اسفند 88

نکته : مشکل کامپیوتر خانگی برطرف شد. به یاری خداوند در ویژه نامه ی نوروزی در خدمت مخاطبان وبلاگ خبری خواهم بود. تا انتهای اسفند همراه باشید.

 

در نمایش پشت صحنه ی فیلم درباره الی...

ترانه علیدوستی حرف زد

شرح و فایل صوتی، در ویژه نامه ی نوروزی وبلاگ خبری

به زودی...

 

پشت صحنه ی فیلم درباره الی... در برنامه ی تصویر سال که به همت سیف الله صمدیان در خانه هنرمندان برگزار می شود، 16 اسفند ماه به نمایش در آمد. پیش از نمایش فیلم جلسه ی کوتاهی با حضور اصغر فرهادی، مریلا زارعی، احمد مهرانفر، پیمان معادی، رعنا آزادی فر و امید روحانی برگزار شد و ضمن قدردانی از سازندگان فیلم پشت صحنه، هر یک در فرصت کوتاهی نظر خود را در مورد دوربین دومی که از بازی آنها تصویربرداری می کرد صحبت نمودند.  

* اصغر فرهادی در نمایش مستند پشت‌صحنه‌ی «درباره الی...» :

شگرد و روش هر كارگردانی برای ساخت فیلم مطلق نیست

دبیر وبلاگ خبری در صحبت کوتاهی با سازندگان این فیلم، خبر از انتشار عمومی فیلم پشت صحنه در بهار سال 89 گرفت.

با ویژه نامه ی نوروزی در یادداشت های آتی همراه باشید.

 

  دیگر خبرها:

ترانه علیدوستی در نمایش پرفسور بوبوس نیست./ به زودی در ویژه نامه...

* مهدی بجستانی جایگزین برزوارجمند در نمایش آتیلا پسیانی شد. لینک

* خانه کوچک از 16 اسفند میزبان نمایش «مصاحبه» رحمانیان می‌شود. لینک

* جشن حافظ به همت علی معلم و ماهنامه دنیای تصویر برگزار شد:

گزارش متن از فارس 1 و 2 و3 ، از مهر، ایلنا، حاشیه، عکس 1و 2

-         در جشن حافظ از اصغر فرهادی نیز با اهدای جایزه ای تقدیر شد.

* گزارش فارس از نام‌های بی ‌وقار فیلم‌های روز سینمای ایران. لینک

* توهین به اصحاب رسانه و مطبوعات در تله ویزیون:

سیدضیا هاشمی گفت:‌ اگر خدا عمری داد، از سال آینده نمی‌گذاریم حتی یك فیلم را به این صورت، در سینمای رسانه‌ها برای مطبوعاتی‌ها، نمایش دهند. بهترین جا و بهترین غذاهای ممكن، برای‌شان فراهم شود و بیایند به ما فحش بدهند؟ نه ابدا! جلوی این كار را می‌گیریم... متن کامل

* هدیه تهرانی؛ جوایز و یادگارهای خود را به موزه سینما اهدا كرد. لینک

 

و... به مناسبت 8 مارس و تبریک روز زن:

بررسی زن در آثار دولت‌آبادی، قاسمی، زارعی و سیدجوادی. لینک

 

* مهم و فوری: «به رنگ ارغوان» سه شنبه 18 اسفند با حضور حاتمی‌كیا نقد می‌شود. لینک

 

ـــــــ»»»

برنامه و روش گزارش وبلاگ خبری در ویژه نامه های دهه سوم اسفند و منتهی به نوروز به زودی اعلام می شود.

همراه باشید.